آیا نگران کننده نیست وقتی که می شنویم در حالی که مدیران مسئول نشریات دانشجویی از درون بازداشتگاه امنیتی ۲۰۹ و از زیر انواع و اقسام فشارهای روحی و روانی (و حتا شاید هم جسمی!) اتهامات ساختگی محافل امنیتی را رد کرده اند، اما قاضی حداد بسان یک مدیر امنیتی اظهارات دانشجویان بازداشت شده را “فرافکنی” دانسته و برای تکمیل این پروژه، حکم بازداشت یک دانشجوی دیگر به نام «احسان منصوری» دبیر سیاسی انجمن دانشجویان دانشگاه امیرکبیر را صادر کرده است؟
حداد دیروز در گفتگو با خبرگزاری فارس ادعا کرده که احسان منصوری حلقه مفقود شده¬ ماجرای چاپ نشریات دانشجویی موهن در دانشگاه امیر کبیر بوده است. برای کسانی مانند نویسنده¬ این نوشتار که در زمان حکمرانی حداد در پشت میز جرم تراشی و پرونده سازی شعبه ۲۶ بیدادگاه انقلاب، در رودررویی با او و اراده مافوق قانونی اش روانه بازداشتگاه های امنیتی ۵۹ و ۳۲۵ سپاه و ۲۰۹ وزارت اطلاعات شده و در آن جاها به باد کتک و فحاشی قرار گرفته تا پس از منکوب شدن، هر آن چه پاسدار بازجو مدعی اش بود را روی برگه¬ بازجویی بنویسد، جای بسی نگرانی است وقتی از زبان اراده فراقانونی او می شنویم که قرار است «تا پایان هفته و قطعا تا هفته آینده مقصران اصلی این حادثه مشخص شوند!»
این سخن آمیخته با تاکید معاون دادستان تهران که سوابق سیاهی در صدور حکم بازداشت و پرونده سازی برای دانشجویان و دگراندیشان دارد، می تواند حاکی از آن باشد که حداد دست بازپرس های پرونده¬ داشنجویان بازداشت شده را بازگذاشته تا آن ها به هر طریق ممکن، حتا با اعمال شکنجه های روحی و روانی و جسمی، مدیران مسئول نشریات دانشجویی و دیگر دانشجویان بازداشت شده دانشگاه امیرکبیر را وادار به پذیرفتن اتهامات و نوشتن منویاتشان بر روی برگه های بازجویی کنند!
یک یادآوریسال ۱۳۸۰ در زمانی که بسیاری از فعالین ملی مذهبی با حکم قضایی حداد –که در آن زمان قاضی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب بود- در سلول های انفرادی بازداشتگاه ۵۹ سپاه زندانی بودند، شبی از شب ها زارع دهنوی (قاضی حداد) همراه با رییس دفترش سید مجید (پورسیف) آمدند به بازداشتگاه ۵۹ و بر خلاف نتیجه گیری بازجوی جوان پرونده ام که نظر به آزادی ام داده بود، در سلول بازجویی گوشم را چلاند و حالی ام کرد که تا پایان همان هفته روشن خواهد شد که «به طور قطع و یقین» فلان اقدام را من انجام داده بودم!
فردای آن روز – برای اثبات ادعای قاضی حداد- دو سه تا پاسدار بازجوی دیگر آمدند به سراغم و ابتدا با فضاسازی و ایجاد رعب و وحشت و اعمال شکنجه های روانی و دست آخر با مشت و لگد افتادند به جانم و سعی کردند با به اصطلاح منکوب کردنم وادارم کنند به پذیرفتن اتهاماتی از قبیل برنامه ریزی برای اقدامات خشونت بار و اعتقاد من و دوستانم به مبارزه مسلحانه با رژیم!
همان روز وکیل مدافع و خانواده ام از دادگاه بیرون انداخته شده و حکم بازداشت موقتم برای یک ماه دیگر تمدید شده بود تا با افزایش فشارها، قاضی حداد و تیم پشتیبانش، به اهداف شان برسند؛ چرا که قاضی حداد معتقد بود که قطعا فلان کار را من انجام داده بودم!
با سراغ داشتن چنین رفتارها و سوابقی از زارع دهنویست که باید نگران بود از سرنوشت دانشجویان بی گناهی که هم اکنون در بازداشتگاه ۲۰۹ زیر دست بازجوهای وزارت اطلاعات بسر می برند.
حداد دیروز در گفتگو با خبرگزاری فارس ادعا کرده که احسان منصوری حلقه مفقود شده¬ ماجرای چاپ نشریات دانشجویی موهن در دانشگاه امیر کبیر بوده است. برای کسانی مانند نویسنده¬ این نوشتار که در زمان حکمرانی حداد در پشت میز جرم تراشی و پرونده سازی شعبه ۲۶ بیدادگاه انقلاب، در رودررویی با او و اراده مافوق قانونی اش روانه بازداشتگاه های امنیتی ۵۹ و ۳۲۵ سپاه و ۲۰۹ وزارت اطلاعات شده و در آن جاها به باد کتک و فحاشی قرار گرفته تا پس از منکوب شدن، هر آن چه پاسدار بازجو مدعی اش بود را روی برگه¬ بازجویی بنویسد، جای بسی نگرانی است وقتی از زبان اراده فراقانونی او می شنویم که قرار است «تا پایان هفته و قطعا تا هفته آینده مقصران اصلی این حادثه مشخص شوند!»
این سخن آمیخته با تاکید معاون دادستان تهران که سوابق سیاهی در صدور حکم بازداشت و پرونده سازی برای دانشجویان و دگراندیشان دارد، می تواند حاکی از آن باشد که حداد دست بازپرس های پرونده¬ داشنجویان بازداشت شده را بازگذاشته تا آن ها به هر طریق ممکن، حتا با اعمال شکنجه های روحی و روانی و جسمی، مدیران مسئول نشریات دانشجویی و دیگر دانشجویان بازداشت شده دانشگاه امیرکبیر را وادار به پذیرفتن اتهامات و نوشتن منویاتشان بر روی برگه های بازجویی کنند!
یک یادآوریسال ۱۳۸۰ در زمانی که بسیاری از فعالین ملی مذهبی با حکم قضایی حداد –که در آن زمان قاضی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب بود- در سلول های انفرادی بازداشتگاه ۵۹ سپاه زندانی بودند، شبی از شب ها زارع دهنوی (قاضی حداد) همراه با رییس دفترش سید مجید (پورسیف) آمدند به بازداشتگاه ۵۹ و بر خلاف نتیجه گیری بازجوی جوان پرونده ام که نظر به آزادی ام داده بود، در سلول بازجویی گوشم را چلاند و حالی ام کرد که تا پایان همان هفته روشن خواهد شد که «به طور قطع و یقین» فلان اقدام را من انجام داده بودم!
فردای آن روز – برای اثبات ادعای قاضی حداد- دو سه تا پاسدار بازجوی دیگر آمدند به سراغم و ابتدا با فضاسازی و ایجاد رعب و وحشت و اعمال شکنجه های روانی و دست آخر با مشت و لگد افتادند به جانم و سعی کردند با به اصطلاح منکوب کردنم وادارم کنند به پذیرفتن اتهاماتی از قبیل برنامه ریزی برای اقدامات خشونت بار و اعتقاد من و دوستانم به مبارزه مسلحانه با رژیم!
همان روز وکیل مدافع و خانواده ام از دادگاه بیرون انداخته شده و حکم بازداشت موقتم برای یک ماه دیگر تمدید شده بود تا با افزایش فشارها، قاضی حداد و تیم پشتیبانش، به اهداف شان برسند؛ چرا که قاضی حداد معتقد بود که قطعا فلان کار را من انجام داده بودم!
با سراغ داشتن چنین رفتارها و سوابقی از زارع دهنویست که باید نگران بود از سرنوشت دانشجویان بی گناهی که هم اکنون در بازداشتگاه ۲۰۹ زیر دست بازجوهای وزارت اطلاعات بسر می برند.