ملايان از فضای آزاد در دانشگاهها میهراسند. درس و بحث آزاد اساتيد و دانشجويان در دانشگاهها به نگرانی آنها دامن میزند. تنها ۲ سال پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ امواج خشم روحانيون از فضای باز سياسی دانشگاههای ايران را درنورديد و در ارديبهشت سال ٥۹ انقلاب فرهنگی بردانشگاهها سايه افكند و در فضای خفقانآور ناشی از به قدرت رسيدن بنيادگرايان مذهبي، هرگونه درس و بحث آزاد تعطيل گرديد و پالايشها و گزينشها آغاز شد، اساتيد نامعتقد به ايدئولوژی ولايت فقيه از دانشگاهها اخراج شدند و دانشجويان آزادانديش محكوم به سكوت. دهة ۶۰ نيز در زير غبار جنگافرزوی و آتش مدفون شد و در ادامه اما، امواج اسلاميزه شدن جنبش دانشجويی را در خود فرو برد. دانشگاهها از شبه نظاميان بسيج انباشته گرديد. با در نظر گرفتن سهم قابل توجهای برای افراد وفادار به ايدئولوژی ولايت فقيه، بسيجیهای گزينش شده به دانشگاهها پای مینهادند و به گروه فشار بر اساتيد و دانشجويان دگرانديش و آزاديخواه مبدل میشدند. انجمنهای دانشجويی كه با مارك اسلامی اجازه فعاليتهای صنفی را دارا بودند نيز به تسخير عناصر وفادار به ولايت فقيه درآمدند.
با پايان گرفتن آتش جنگ، برای جنبش دانشجويی فرصتی پديدار شد تا نگاهی به گذشته بياندازد و طرح شعارهای آزاديخواهانه و عدالتجويانه در فضای انقلاب را به خاطرآورد و به اين ارزيابی برسد كه مطالبات و خواستههای مردم و گروههای سياسی كه منجر به انقلاب شده بود تا چه اندازه محقق شده است؟
حشمت الله طبرزدی و يارانش كه بنيانگذار يك سازمان دانشجويی به نام اتحاديه اسلامی دانشجويان و دانش آموختگان بودند، محصول اين بازنگری به گذشته و رجوع به شعارهای مطرح شده در فضای پرالتهاب انقلاب بودند. از دل اين جريان، نشريه پيام دانشجو بيرون آمد. اتحاديه اسلامی دانشجويان و دانش آموختگان كه بعدها در اتحاد با چند گروه دانشجويی ملیگرا و سكولار مانند اتحاديه ملی دانشجويان و فارغالتحصيلان ايران كه منوچهر محمدی رهبریاش را برعهده داشت ـ در قالب جبهه متحد دانشجويی به سير تحول بنيادين در انديشهها و باورهای خود شدت و حدت بيشتری داد و سرانجام به صف اپوزيسيون پيوست، در نشريه «پيام دانشجو» و سپس «هويت خويش»، نقد صريح و بی باكانه قدرت را آغاز كرد و به افشاگری در مورد مافيای قدرت و ثروت در بين روحانيون با نفوذ در ايران پرداخت. اما آن نشريهها به دليل در پيش گرفتن اين مشی راديكال در افشاگری به محاق توقيف درآمد و لغو امتياز گرديد.
اما دهة ۷۰ كه طی آن جنبش اصلاحگر دوم خرداد با بهرهگيری از مطالبات انباشته شدة مردم از دل آتش جنگ سربرداشته بود، مصادف شد با ورود سپاه بزرگی از جوانان مدرن و تشنة آزادی به درون دانشگاهها. آنها برخلاف نسل پيش از خود، بجای بالا رفتن از ديوارهای سفارت آمريكا، از در و ديوار خوابگاه كوی دانشگاه بالا میرفتند تا به دست حزب اللهیهای شبه نظامی ـ امنيتی گرفتار نيايند تا از پنجرههای شكستة اتاقهای آتش گرفتة ساختمان خوابگاه كوی به كف حياط پرتاب نشوند.
رژيم ملايان اگرچه توانسته بود با اخراج اساتيد و دانشجويان آزادانديش از دانشگاهها و ايجاد نمايندگیهای ولی فقيه و بسيج در دانشگاهها برای حاكم كردن جو رعب و وحشت و ترس در بين دانشجويان، برای اندك زمانی آنها را مهار كند و فضای دانشگاهها را در سيطره عناصر وفادار به خود درآورد اما شايد هرگز نمیپنداشت كه با ورود نسل نوين جوانان به دانشگاهها، مطالبات و خواستها و آمال و آرزوهای انباشته شده در طول سالهای سركوب و خفقان به يكباره سر باز كرده و به شكل اعتراضات خيابانی جلوه گر شود.
در ۱۸ تير ماه سال ٧۸ فرصتی پديدار شد تا اين ديگ عصيانگری جوانان بجوشد و به خيابانها سرازير شود. رژيم تا دندان مسلح و به خشم آمده، به اعتراضات و تحصنهای آرام دانشجويان با گلوله و خون پاسخ داد، عدهای را كشت، سر و دست گروهی ديگر را شكست و جمع زيادی از جوانان و دانشجويان را اسير و روانه شكنجهگاههای خود كرد
.رهبران اعتراضات و خيزشهای دانشجويی به زندان افتاده و با احكام ناعادلانة اعدام روبرو شدند. برخی از آنها (مانند منوچهر محمدي) پس از هفت سال كه از آن رويداد میگذرد، همچنان در زندانها بسر میبرند و درانتظار آمدن به مرخصیهای استعلاجی برای درمان دردها و بيماریهای ناشی از روزهای شكنجه در زيرزمين بازداشتگاههای امنيتی هستند. برخی ديگر از آنها (مانند احمد باطبي) توانستهاند برای مرخصی از زندان خارج شوند، اما آنها مبدل به زندانیهای خانگی شدهاند چرا كه هرگاه كه رژيم اراده كند میتواند آنها را به پشت ميلههای قطور زندان باز گرداند.
مفهوم آزادی برای آنها همچنان گنگ و نامفهوم بوده است. اما آنها چه از درون زندانها و چه از پشت پنجرة زندان خانگیشان، هم اينك نظارهگر خيزشهای نسل جديدی از دانشجويان در دانشگاهها هستند. از نظر آنها اين خيزشها تداعی كنندة خيزشهای تير ماه سال ۷۸ میباشد و نشان میدهد كه با وجود امواج سهمگين سركوب و زندان كه در سالهای گذشته فعالين جنبش دانشجويی را در خود درنورديده است، مطالبات و آمال و آرزوهای جوانان، زنده و پويا در جنبش دانشجويی موج میزند و اعتراضات دانشجويان را به پيش میبرد. اگر در ۱۸ تير ماه سال ۷۸ دانشجويان به حكم بسته شدن روزنامه اصلاحگرای «سلام» معترض شده و به اين بهانه اعتراضات فراگير خيابانی را دامن زدند و در برهه ديگر به حكم ننگينی كه از سوی محاكم قضايی برای دكتر هاشم آقاجري، يك روحانی اصلاحگرای طرفدار پروتستانتيزم اسلامی اعتراض كرده و محيطهای دانشگاهی را به قبضه خود درآورده و رژيم را وادار به عقبنشينی از مواضع خود كردند، تا حدی كه حكم اعدام لغو گرديد، اينبار جنبش دانشجويی به اخراج گسترده اساتيد محبوب و مجرب و آزادانديش و دانشجويان فعال و آزاديخواه از دانشگاهها و همچنين دخالت نهادهای شبه نظامی ـ امنيتی و بسيج و نمايندگیهای ولیفقيه در روند انتخابات داخلی انجمنهای دانشجويی و احضار گسترده دانشجويان فعال به كميتههای انضباطی و توقيف نشريات دانشجويی اعتراض كرده و دست به تحصن زدهاند. آنها اينبار بیباكانه خواستار برچيده شدن سيطره نهادهای امنيتی و شبهنظامی و گروه فشار بسيج و ايجاد فضای باز سياسی برای تبادل افكار و انديشههای آزاد در دانشگاهها هستند. آنها میگويند دانشگاه نه پادگان است كه شبه نظاميان بر محيطاش حاكم شوند و نه قبرستان كه رژيم اجساد شهدا را در آن به خاك بسپارد!
اين اعتراضات كه با خيزش مردم آذری زبان در تبريز و شهرهای كوچك و بزرگ آذربايجان مصادف بوده است با واكنش سركوبگرانهای از طرف نيروهای نظامی ـ امنيتی روبرو شده است. بسياری از رهبران اعتراضات دانشجويی در دانشگاه اميركبير و دانشگاه تهران در مقابل در دانشگاهها توسط نيروهای لباس شخصی وابسته به سازمانهای امنيتی بازداشت شدهاند. در تظاهرات اعتراضی دانشجويان در محوطه بيرونی كوی دانشگاه تهران نيز كه با خشونت ورزی پليس و شبه نظاميان همراه بود در حدود ۲۰ دانشجو بازداشت شدند. هرچند زير فشار شديد نهادهای شبه نظامی و امنيتي، فعاليتهای صنفی و سياسی دفتر تحكيم وحدت ـ به عنوان بزرگترين تشكيلات دانشجويی دارای مجوز فعاليت در دانشگاهها ـ و انجمنهای دانشجويی محدود شده و با مشكلات و ناملايمات بسياری همراه بوده است، اما اكنون برخی از انجمنهای دانشجويی در دانشگاهها توانستهاند سازماندهی اعتراضات صنفی و سياسی را بدست گرفته و به طرح برنامههای اعتراضات و اعتصابات فراگير در بين دانشجويان بپردازند. اما به نظر میرسد مطالبات دانشجويان و آمال و آرزوهای صنفی و سياسیشان اكنون بسيار راديكالتر از گذشته شده است.
هرچند برخی از دانشجويان سكولار بر اين عقيده هستند كه دفتر «تحكيم وحدت» (ارگان اتحاد انجمنهای اسلامی دانشجويان طرفدار اصلاحات) كه از وجود اساسنامة غيردمكراتيك برجای مانده از عصر انقلاب فرهنگی رنج میبرد توان نمايندگی مطالبات مدرن و راديكال شدة نسل جديد دانشجويان را ندارد و میبايست با بازنگری اساسی در اساسنامة خود، اصول سنتی مندرج در آن را با مطالبات و خواستههای اكنون دانشجويان همخوان و همسان سازد. اما با وجود اين نقد اساسي، دفتر تحكيم وحدت كه در جريان انتخابات دوم خرداد ۷۶ از حاميان جدی جريان اصلاحات بود، با ناكام ماندن اصلاحات و بيرون رانده شدن اصلاحگرايان از قدرت و با بيش از پيش به اثبات رسيدن مسئله اصلاح ناپذير بودن ساختار سياسی استبدادی جمهوری اسلامي، در پی نقد درون خود، به استقلال از حاكميت روی آورد و در اين خصوص با دوری از قدرت و رويگردانی از سياست سهم خواهی از حكومت، سياست ديدبانی جامعه مدنی و حقوق بشر در ايران را پیگرفت. در اينباره حتی برخی از رهبران پيشين اين تشكيلات دانشجويی در مصاحبههای خود مبارزات پارلمانتاريستی را برای ايجاد تغييرات ساختاری و رسيدن به دمكراسی در ايران بینتيجه و ناكام مانده دانسته و از لزوم برگزاری رفراندوم ساختار شكن سخن به ميان آورده ونافرمانیهای مدنی را برای شكستن سپر استبداد در ايران برای مردم تجويز كردهاند.
علی افشاری و اكبر عطری دو عضو پيشين اما شاخص اين جريان دانشجويی حتی گام را فراتر نهاده و با حضور در كنگره آمريكا خواستار فشار جامعه بينالمللی به رژيم ملايان و حمايت جدی و فراگير غرب از مبارزات مدنی مردم ايران برای شكلگيری دمكراسی در ايران شدهاند.
علاوه بر موانع و مشكلات ساختاری و اساسنامهای انجمنها و در راس آن دفتر تحكيم وحدت برای فعاليتهای صنفی و سياسی فراگير در دانشگاهها، در سالهای گذشته رژيم با ايجاد موازیسازی سعی مینمايد اين جنبش را از مسير راستين خود منحرف سازد. اما تحولات اخير در درون جنبش دانشجويی نشان از آن دارد كه سياستهای تخريبگرايانه حكومت در قبال جنبش دانشجويی و حاكم كردن فضای اختناق در دانشگاهها و اخراج اساتيد آزادانديش و دانش جويان فعال و مبارز از دانشگاهها نتوانسته خللی در اراده راسخ جنبش دانشجويی در پيشبرد مبارزات ضد استبدادی و آزاديخواهانه خود ايجاد كند.
اين جنبشِ پويا و آگاه كه به دست جوانان تشنه آزادی و طالب دمكراسی و حقوق بشر اداره میشود، اكنون در شرايطی كه احزاب اصلاحگرای بيرون رانده شده از قدرت سكوت پيشهكرده و خانهنشين شدهاند و در تكاپوی بازگشت به قدرت و حكومت بسر میبردند، فرياد حقطلبانهاش را رساتر از هر زمان سر داده و پرچم مبارزه با استبداد در ايران را برافراشته نگاه داشته است.
در ايران دانشگاه سنگر آزادی ست و دانشجويان سربازان اين سنگر!