تا آنجا خبردار شده بودیم که ولی الله فیض مهدوی که در نهمین روز اعتصاب غذای خود در اغما فرو رفت و پوشیده لای پتو توسط هم بندی هایش به بهداری زندان رجایی شهر منتقل شد و به گفته ی مسئولان آن زندان، قلب ِ از کار افتاده اش مجددا احیا شد و به کار افتاد، اما – به گفته ی مسئولان حراست زندان – او به مرگ مغزی دچار شد! (که البته این مسئله به خودی ی خود بحث برانگیز است) و به این ترتیب بود که این زندانی ی امنیتی از زندان رجایی شهر خارج شد (و البته کسی ندیده است که آیا او را از زندان خارج کرده اند یا نه؟ و آیا به موقع خارج کرده اند یا نه؟) و به گفته ی سرپرست سازمان زندان ها، او در بیمارستان شریعتی تهران بستری شده (و آنطور که در متن خبر خبرگزاری ی فارس آمده؛ گویی زندانی ی دست به خودکشی زده، از مرگ رهانیده شده!) و سپس سرپرست در پاسخ به سوالی در مورد وضعیت فیض مهدوی اظهار بی اطلاعی کرده (که این امر نیز غیر قابل قبول است!) و امروز می شنویم ماموران چماق به دست و دوربین به دوش رفته اند به زندان رجایی شهر و با ترفند تطمیع و سیاست تهدید قصد داشته اند از زندانی های اندرزگاه 2 و بخصوص مهرداد لهراسبی اعتراف بگیرند که فیض مهدوی خودکشی کرده و نه اعتصاب غذا! و آنها به همراه خود دوربین فیلمبرداری داشته اند تا اعترافات ِ تلویزیونی ِ (!) زندانی ها را ضبط کنند؟ ( برای چه منظور؟ این سوالی ست که پاسخش روشن است!)
و در حالی که سرپرست سازمان زندان ها در گفتگو با خبرگزاری فارس در مورد وضعیت فیض مهدوی به گونه ای اظهار نظر کرده بود که گویی این زندانی امنیتی توسط پزشکان بیمارستان از مرگ رهانیده شده و به زندگی بازگشته است، امروز می شنویم که خانواده ی فیض مهدوی برای تحویل جسد ِ هم بسته ی خود باید به بیمارستان مراجعه کنند! (سرتاسر این ماجرا در ابهام است!)
اما اینکه ماموران دوربین به دوش رفته اند به زندان رجایی شهر تا با تهدید و تطمیع از زندانیان اندرزگاه 2 اعتراف بگیرند که فیض مهدوی اعتصاب غذا نبوده و دست به خودکشی زده ، آیا باید ما را برای شنیدن خبر ناگوار مرگ ِ زندانی ی سیاسی امنیتی ی دیگری در زندان (آنهم بر اثر عدم توجه مسئولان زندان به حقوق اولیه ی زندانیان) آماده کند؟ (متاسفانه اینطور به نظر می رسد!)
مراجعه ی وکلای مدافع فیض مهدوی (که حتی برای یکبار هم که شده نتوانسته اند با موکل خود ملاقات کنند!) به بیمارستان شریعتی تهران برای رویت جسم ِ بی جان ِ موکلشان بی نتیجه بوده است.
و اگر مرگ مغزی فیض مهدوی – که ماموران زندان نیز آن را تایید کرده اند – منجر به مرگ کامل این زندانی شده است، حال می توان فهمدید که چرا ماموران امنیتی ِ دوربین به دوش به زندان رجایی شهر رفته اند تا این ماجرا را به گونه ای دیگر جلوه سازند!
به نظر می رسد پس از مرگ ِ قتل گونه ی اکبر محمدی، دانشجوی بازداشت شده ی حوادث تیرماه سال 1378 کوی دانشگاه تهران، و موج گسترده ی اعتراض محافل و مجامع مدافع حقوق بشر در سراسر جهان نسبت به آن، باعث شده است حاکمیت از رویارویی با مرگ ِ رازآلود ِ زندانی ی دیگری در زندان اش بهراسد و به ترتیبی که شنیدیم بکوشد با صحنه سازی، این ماجرا را به گونه ی دلخواه ِ خود جلوه دهد.
که البته در هر صورت حاکمیت محکوم است. چرا که نه تنها به درخواست های روشن و قابل فهم ِ زندانی امنیتی اش تن در نداده است، بلکه سعی داشته ماجرای مرگ او را وارونه جلوه دهد.
فیض مهدوی که به مدت 5 سال زیر سایه ی سنگین حکم اعدام بسر می برد، و در اردیبهشت ماه سال جاری (به گفته ی وکیل مدافع اش، آقای محمد علی دادخواه) حکم اعدام او از سوی دادگاه لغو شده بود، تقاضا کرده بود لغو حکم اعدام به صورت رسمی به او ابلاغ شود. (که البته دادگاه مربوطه هرگز به این خواسته ی قانونی ی فیض مهدوی توجه نکرد!) و نیز او که از زیستن در شرایط ناسالم و ناامن ِ زندان رجایی شهر به تنگ آمده بود، دلش می خواست قانون داخلی سازمان زندان ها در مورد نحوه و شرایط نگهداری متهمان در مورد او رعایت شود و به زندان اوین منتقل شود تا باقی مدت حبس اش را در کنار دوستانش بگذارند (که البته سازمان زندان ها در این مورد نیز دستور وزارت اطلاعات را از قانون داخلی خود موثق تر دانست و به این خواسته ی فیض مهدوی تن در نداد!)
و دیگر اینکه فیض مهدوی خواسته بود به او اجازه بدهند تا بتواند با وکیل مدافع اش در زندان ملاقات کند. که نمی دانیم چرا و به چه دلیل به این خواسته ی قانونی ی این زندانی نیز پاسخ مثبت داده نشد!
حال اگر او بر اثر اعتصاب غذا (و حتی اگر آنطور که سرپرست سازمان زندان ها گفته است، بر اثر اقدام به
و در حالی که سرپرست سازمان زندان ها در گفتگو با خبرگزاری فارس در مورد وضعیت فیض مهدوی به گونه ای اظهار نظر کرده بود که گویی این زندانی امنیتی توسط پزشکان بیمارستان از مرگ رهانیده شده و به زندگی بازگشته است، امروز می شنویم که خانواده ی فیض مهدوی برای تحویل جسد ِ هم بسته ی خود باید به بیمارستان مراجعه کنند! (سرتاسر این ماجرا در ابهام است!)
اما اینکه ماموران دوربین به دوش رفته اند به زندان رجایی شهر تا با تهدید و تطمیع از زندانیان اندرزگاه 2 اعتراف بگیرند که فیض مهدوی اعتصاب غذا نبوده و دست به خودکشی زده ، آیا باید ما را برای شنیدن خبر ناگوار مرگ ِ زندانی ی سیاسی امنیتی ی دیگری در زندان (آنهم بر اثر عدم توجه مسئولان زندان به حقوق اولیه ی زندانیان) آماده کند؟ (متاسفانه اینطور به نظر می رسد!)
مراجعه ی وکلای مدافع فیض مهدوی (که حتی برای یکبار هم که شده نتوانسته اند با موکل خود ملاقات کنند!) به بیمارستان شریعتی تهران برای رویت جسم ِ بی جان ِ موکلشان بی نتیجه بوده است.
و اگر مرگ مغزی فیض مهدوی – که ماموران زندان نیز آن را تایید کرده اند – منجر به مرگ کامل این زندانی شده است، حال می توان فهمدید که چرا ماموران امنیتی ِ دوربین به دوش به زندان رجایی شهر رفته اند تا این ماجرا را به گونه ای دیگر جلوه سازند!
به نظر می رسد پس از مرگ ِ قتل گونه ی اکبر محمدی، دانشجوی بازداشت شده ی حوادث تیرماه سال 1378 کوی دانشگاه تهران، و موج گسترده ی اعتراض محافل و مجامع مدافع حقوق بشر در سراسر جهان نسبت به آن، باعث شده است حاکمیت از رویارویی با مرگ ِ رازآلود ِ زندانی ی دیگری در زندان اش بهراسد و به ترتیبی که شنیدیم بکوشد با صحنه سازی، این ماجرا را به گونه ی دلخواه ِ خود جلوه دهد.
که البته در هر صورت حاکمیت محکوم است. چرا که نه تنها به درخواست های روشن و قابل فهم ِ زندانی امنیتی اش تن در نداده است، بلکه سعی داشته ماجرای مرگ او را وارونه جلوه دهد.
فیض مهدوی که به مدت 5 سال زیر سایه ی سنگین حکم اعدام بسر می برد، و در اردیبهشت ماه سال جاری (به گفته ی وکیل مدافع اش، آقای محمد علی دادخواه) حکم اعدام او از سوی دادگاه لغو شده بود، تقاضا کرده بود لغو حکم اعدام به صورت رسمی به او ابلاغ شود. (که البته دادگاه مربوطه هرگز به این خواسته ی قانونی ی فیض مهدوی توجه نکرد!) و نیز او که از زیستن در شرایط ناسالم و ناامن ِ زندان رجایی شهر به تنگ آمده بود، دلش می خواست قانون داخلی سازمان زندان ها در مورد نحوه و شرایط نگهداری متهمان در مورد او رعایت شود و به زندان اوین منتقل شود تا باقی مدت حبس اش را در کنار دوستانش بگذارند (که البته سازمان زندان ها در این مورد نیز دستور وزارت اطلاعات را از قانون داخلی خود موثق تر دانست و به این خواسته ی فیض مهدوی تن در نداد!)
و دیگر اینکه فیض مهدوی خواسته بود به او اجازه بدهند تا بتواند با وکیل مدافع اش در زندان ملاقات کند. که نمی دانیم چرا و به چه دلیل به این خواسته ی قانونی ی این زندانی نیز پاسخ مثبت داده نشد!
حال اگر او بر اثر اعتصاب غذا (و حتی اگر آنطور که سرپرست سازمان زندان ها گفته است، بر اثر اقدام به
خودکشی در زندان، جان باخته است) چه کسی مقصر است؟ بجز حکومت چه کسی؟ نمی شناسمش!
- کیانوش سنجری