دیروز خبرنگاران و تصویربرداران خبرگزاری های بی بی سی، سی ان ان، رویترز، آسوشیتدپریس، ان اچ کی و شماری از خبرگزاری های وابسته به دولت با هماهنگی و برنامه ریزی قوه قضاییه توانستند به بهانه دیدار با آقای کیان تاجبخش وارد زندان اوین شوند. آن ها در غیاب روزنامه نگاران داخلی، با برنامه ریزی وهمراهی مسئولان زندان و قوه قضاییه، به جای دیدار از بازداشتگاه امینتی 209 (که به قول آقای حسن حداد، معاون دادستان تهران، یکی از بهترین و مجهزترین بازداشتگاه های دنیاست و بسیاری از زندانیان آرزو دارند به آن بند منتقل شوند!) و به جای دیدار از سلول بسیار مجهز آقای کیان تاجبخش که همه گونه تجهیزات یک زندگی مدرن و آسوده در آن فراهم آمده تا جناب تاجبخش بخورد و بخوابد و هرگز احساس دلتنگی نکند! و یا به جای دیدار از زندانیان بند 350 که محل نگهداری زندانیان سیاسی است (و البته به گفته ی آقای سلیمانی، مدیر کل سازمان زندان های استان تهران، تنها 15 یا شاید هم 16 زندانی امنیتی - و نه حتا سیاسی!- در آن جا زندانی هستند و در همان روز بازدید، دو نفر از آن جمع به نام های ارژنگ داوودی و کیوان رفیعی به اتهام توطئه چینی برای دیدار با خبرنگاران خارجی، به دفتر رییس زندان منتقل شده بودند!) و به جای دیدار با زندانیان فراموش شده ی بند 325 سپاه (که رییس پیشین زندان اوین اساسا از وجود چنین بندی در زندان تحت مدیریت اش اظهار بی اطلاعی کرده بود!) به اندرزگاه بسیار بسیار امنیتی! شماره 7 زندان اوین راهنمایی شدند تا با شماری از شیک ترین و فربه ترین و مرفه ترین زندانیان مربوط به جرایم مالی و اقتصادی که به اتهام رشوه خواری و یا صد ها میلیون تومان کلاهبرداری و کشیدن ده ها فقره چک بی محل زندانی شده اند و در انتهای هر ماه به مرخصی های هفتگی اعزام می شوند، دیدار کنند و در یخچال های دو قفسه ی اتاق های تر و تمیز شان را باز کنند و عطر تکه های مرغ که درون پیاز خوابانده شده را به مشام خود ببرند و با خود بگویند: نکند این جا قسمت پنهان مانده ای از هتل اوین است؟
در حالی که خبرنگاران دست چین شده را برده اند به دیدار از اتاق های ملاقات شرعی زندانیان با 22 اتاق مجهز به تخت های 2 نفره!، خنده آور است این سخن سخنگوی قوه قضاییه که گفته است "در هیچ کجای دنیا اجازه بازدید خبرنگاران از اماکن امنیتی داده نمی شود در حالی که ما درهای اینجا را به روی شما باز گذاشته ایم."!
می شود فهمید که چرا در این دیدار برنامه ریزی شده از زندان اوین، خبرنگاران روزنامه های مستقل داخلی حضور نداشتند. شاید اگر آن ها نیز می توانستند در نشست خبری سخنگوی قوه قضاییه در زندان اوین و در جریان دیدار از بند 7 زندان اوین حضور داشته باشند، به جای این پرسش که آیا غذای زندانیان عادی با زندانیان سیاسی متفاوت است یا نه، از ایشان می پرسیدند که زندانیان سیاسی کجا نگهداری می شوند؟ و چرا نمی شود از محل نگهداری آن ها دیدار کرد و چرا نمی شود با آن ها گفتگو کرد؟ و چرا شما حتا به نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی، سال گذشته و امسال اجازه دیدار از بازداشتگاه 209 (این یکی از بهترین بازداشتگاه های دنیا) را نداده و نمی دهید؟ و چرا نمی گذارید از سوئیت های مجهز این بازداشتگاه گزارش تصویری تهیه کنیم تا دیگر زندان ها و بازداشتگاه های دنیا نیز بتوانند از روی نقشه ساختمان آن ها، برای زندانیان خودشان سوئیت های مجهز بسازند؛ از همان سوئیت هایی که به گفته ی آقای تاجبخش فقط استخر ندارد اما وقتی درون اش زندانی می شویم می توانیم به همه ی گناهان مان از دوره خردسالی تا دوره عضویت در موسسه وودرو ویلسون واقف شویم! و این واقف شدن بدون اعمال فشارهای روحی و روانی و یا خدایی ناکرده شکنجه های جسمی است! می شود گفت یک جور هاله ی نور است که به دور سر زندانی هایی مانند هاله اسفندیاری نمایان می شود و زندانی را تحت تاثیر قرار می دهد تا به اختیار خود، خود را فردی متهم و گناه کار بداند و شروع کند به لیست کردن دانه به دانه ی اتهامات اش روی ورقه بازجویی ای که در سربرگ اش نوشته شده: النجات فی الصدق!
برایم جالب آمد که آقای سلیمانی، مدیر کل سازمان زندان های استان تهران حتا نمی داند که زندانیان در بازداشتگاه 209 غذایی متفاوت از دیگر زندانیان می خورند! آقای سلیمانی در پاسخ به این سوال که آیا غذای زندانیان سیاسی با دیگر زندانیان متفاوت است، گفته است زندانیان سیاسی با دیگران فرقی ندارند! اولا خدا را شکر که ایشان وجود حداقل 15 تا 16 زندانی سیاسی در زندان اوین را تایید کرده! دوما ایشان بداند که غذای زندانیان بازداشت شده در بازداشتگاه امنیتی 209 با سایر زندانیان زندان اوین کاملا متفاوت است!
به آقای سلیمانی که گفته است برای زندانیان بیمار غذاهای خاص طبخ می شود، عارض ام که والله به خدا من خودم 6 بار در زندان اوین زندانی بوده ام، و در مدت این 2 سال، هر گاه بیمار بودم، و از درد به خودم می پیچیدم، همان سیب زمینی پخته و تخم مرغ آب پزی را می خوردم که دیگران می خوردند و از گلوی شان پایین نمی رفت! انصاف داشته باشید!
اما نکته ای که باعث خشم نویسنده ی این نوشتار شده، این گفته ی آقای جمشیدی، سخنگوی قوه قضاییه است که وی با اشاره به دیدار خبرنگاران از زندان اوین و مشكلاتی كه برای تهیه عكس و فیلم از این زندان برای خبرنگاران و عكاسان پیش آمد، با عذرخواهی از آنها گفته "درهیچ كجای دنیا مرسوم نیست كه از زندانها و زندانیان فیلم و عكس تهیه شود. استدلال این موضوع نیز قوانین و مقررات و حقوق متهم است." آقای جمشیدی که نسبت به حقوق متهمان تا این اندازه حساس است، گویا یادش رفته است که در ایران امروز، زندانی ها را جلو دوربین می نشانند و آن ها را وادار می کنند تا بر علیه خود و خانواده شان سخن بگویند! اگر منوچهر محمدی، علی افشاری، رامین جهانبگلو، هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش، علی شاکری ضد انقلاب هستند و نشان دادن چهره شان در تلویزیون دولتی بی اشکال است، آقای جمشیدی برود و فیلم بازجویی های همسر سعید امامی را بازبینی کند تا به نحوه رعایت حقوق متهمان بیش از پیش واقف شود، و آقای سلیمانی، مدیر کل سازمان زندان های استان تهران نیز بروند شرح حال شکنجه شدن دانشجویان بازداشت شده ی دانشگاه امیرکبیر را بخواند تا دیگر معتقد نباشد که "در سطح دنیا هیچ كشوری به اندازه ایران حقوق شهروندی متهمان را رعایت نمیكند." (و لابد به متهمان اجازه دسترسی به وکیل مدافع را نمی دهند!)
آقای سلیمانی، چطور می تواند ادعا کند که "زندانی ها را به چشم امانتی برای اسلام می بیند"، در حالی که مادر احسان منصوری، دانشجوی بی گناه دانشگاه امیرکبیر در دیدار با رییس دادگستری استان تهران (و نه در تلویزیون صدای امریکا) اشک می ریزد و می گوید حاج آقا بچه های ما دارند قربانی مصلحت می شوند و می گوید بچه ام را دارند کتک می زنند، شکنجه می کنند و عذابش می دهند! و خانم ناهید خیرابی، مادر سهیل آصفی می گوید سهیل را با دادن اخبار و اطلاعات ضد و نقیض و با فشارهای روحی و روانی بسیار زیاد، تحت فشار و شکنجه گذاشته اند و او بسیار رنجور، ضعیف و فرسوده شده. و اگر اندکی به گذشته ی نه چندان دور بازگردیم، اکبر محمدی، دانشجوی بی گناه پرونده کوی دانشگاه تهران بر اثر بی تفاوتی مسئولان زندان، در جریان اعتصاب غذا جان باخت و ...!
آقای سلیمانی! آیا امکانش نبود که تن رنجور و شکنجه شده ی اکبر محمدی را روی یکی از تخت های بیمارستان 48 تخت خوابی ای که به خبرنگاران خارجی نشان دادید، می خوابانید تا جان ندهد؟ رعایت حقوق شهروندی اش پیش کش تان!
در دفتر دادگستری استان تهران، فردی با اشاره به شکنجه داشنجویان در بازداشتگاه 209، از یکی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر پرسیده بود "اگر واقعا این حرف ها صحت دارد، چرا یک بار شما را به بیمارستان انتقال ندادند؟" و آن دانشجو گفته بود "ما برای انتقال به بهداری بند ۲۰۹ که فاصله چند قدمی با سلولمان داشت، باید چند روز اصرار و التماس می کردیم. آن وقت شما انتظار داشتید ما را به بیمارستان منتقل کنند؟!"
در حالی که خبرنگاران دست چین شده را برده اند به دیدار از اتاق های ملاقات شرعی زندانیان با 22 اتاق مجهز به تخت های 2 نفره!، خنده آور است این سخن سخنگوی قوه قضاییه که گفته است "در هیچ کجای دنیا اجازه بازدید خبرنگاران از اماکن امنیتی داده نمی شود در حالی که ما درهای اینجا را به روی شما باز گذاشته ایم."!
می شود فهمید که چرا در این دیدار برنامه ریزی شده از زندان اوین، خبرنگاران روزنامه های مستقل داخلی حضور نداشتند. شاید اگر آن ها نیز می توانستند در نشست خبری سخنگوی قوه قضاییه در زندان اوین و در جریان دیدار از بند 7 زندان اوین حضور داشته باشند، به جای این پرسش که آیا غذای زندانیان عادی با زندانیان سیاسی متفاوت است یا نه، از ایشان می پرسیدند که زندانیان سیاسی کجا نگهداری می شوند؟ و چرا نمی شود از محل نگهداری آن ها دیدار کرد و چرا نمی شود با آن ها گفتگو کرد؟ و چرا شما حتا به نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی، سال گذشته و امسال اجازه دیدار از بازداشتگاه 209 (این یکی از بهترین بازداشتگاه های دنیا) را نداده و نمی دهید؟ و چرا نمی گذارید از سوئیت های مجهز این بازداشتگاه گزارش تصویری تهیه کنیم تا دیگر زندان ها و بازداشتگاه های دنیا نیز بتوانند از روی نقشه ساختمان آن ها، برای زندانیان خودشان سوئیت های مجهز بسازند؛ از همان سوئیت هایی که به گفته ی آقای تاجبخش فقط استخر ندارد اما وقتی درون اش زندانی می شویم می توانیم به همه ی گناهان مان از دوره خردسالی تا دوره عضویت در موسسه وودرو ویلسون واقف شویم! و این واقف شدن بدون اعمال فشارهای روحی و روانی و یا خدایی ناکرده شکنجه های جسمی است! می شود گفت یک جور هاله ی نور است که به دور سر زندانی هایی مانند هاله اسفندیاری نمایان می شود و زندانی را تحت تاثیر قرار می دهد تا به اختیار خود، خود را فردی متهم و گناه کار بداند و شروع کند به لیست کردن دانه به دانه ی اتهامات اش روی ورقه بازجویی ای که در سربرگ اش نوشته شده: النجات فی الصدق!
برایم جالب آمد که آقای سلیمانی، مدیر کل سازمان زندان های استان تهران حتا نمی داند که زندانیان در بازداشتگاه 209 غذایی متفاوت از دیگر زندانیان می خورند! آقای سلیمانی در پاسخ به این سوال که آیا غذای زندانیان سیاسی با دیگر زندانیان متفاوت است، گفته است زندانیان سیاسی با دیگران فرقی ندارند! اولا خدا را شکر که ایشان وجود حداقل 15 تا 16 زندانی سیاسی در زندان اوین را تایید کرده! دوما ایشان بداند که غذای زندانیان بازداشت شده در بازداشتگاه امنیتی 209 با سایر زندانیان زندان اوین کاملا متفاوت است!
به آقای سلیمانی که گفته است برای زندانیان بیمار غذاهای خاص طبخ می شود، عارض ام که والله به خدا من خودم 6 بار در زندان اوین زندانی بوده ام، و در مدت این 2 سال، هر گاه بیمار بودم، و از درد به خودم می پیچیدم، همان سیب زمینی پخته و تخم مرغ آب پزی را می خوردم که دیگران می خوردند و از گلوی شان پایین نمی رفت! انصاف داشته باشید!
اما نکته ای که باعث خشم نویسنده ی این نوشتار شده، این گفته ی آقای جمشیدی، سخنگوی قوه قضاییه است که وی با اشاره به دیدار خبرنگاران از زندان اوین و مشكلاتی كه برای تهیه عكس و فیلم از این زندان برای خبرنگاران و عكاسان پیش آمد، با عذرخواهی از آنها گفته "درهیچ كجای دنیا مرسوم نیست كه از زندانها و زندانیان فیلم و عكس تهیه شود. استدلال این موضوع نیز قوانین و مقررات و حقوق متهم است." آقای جمشیدی که نسبت به حقوق متهمان تا این اندازه حساس است، گویا یادش رفته است که در ایران امروز، زندانی ها را جلو دوربین می نشانند و آن ها را وادار می کنند تا بر علیه خود و خانواده شان سخن بگویند! اگر منوچهر محمدی، علی افشاری، رامین جهانبگلو، هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش، علی شاکری ضد انقلاب هستند و نشان دادن چهره شان در تلویزیون دولتی بی اشکال است، آقای جمشیدی برود و فیلم بازجویی های همسر سعید امامی را بازبینی کند تا به نحوه رعایت حقوق متهمان بیش از پیش واقف شود، و آقای سلیمانی، مدیر کل سازمان زندان های استان تهران نیز بروند شرح حال شکنجه شدن دانشجویان بازداشت شده ی دانشگاه امیرکبیر را بخواند تا دیگر معتقد نباشد که "در سطح دنیا هیچ كشوری به اندازه ایران حقوق شهروندی متهمان را رعایت نمیكند." (و لابد به متهمان اجازه دسترسی به وکیل مدافع را نمی دهند!)
آقای سلیمانی، چطور می تواند ادعا کند که "زندانی ها را به چشم امانتی برای اسلام می بیند"، در حالی که مادر احسان منصوری، دانشجوی بی گناه دانشگاه امیرکبیر در دیدار با رییس دادگستری استان تهران (و نه در تلویزیون صدای امریکا) اشک می ریزد و می گوید حاج آقا بچه های ما دارند قربانی مصلحت می شوند و می گوید بچه ام را دارند کتک می زنند، شکنجه می کنند و عذابش می دهند! و خانم ناهید خیرابی، مادر سهیل آصفی می گوید سهیل را با دادن اخبار و اطلاعات ضد و نقیض و با فشارهای روحی و روانی بسیار زیاد، تحت فشار و شکنجه گذاشته اند و او بسیار رنجور، ضعیف و فرسوده شده. و اگر اندکی به گذشته ی نه چندان دور بازگردیم، اکبر محمدی، دانشجوی بی گناه پرونده کوی دانشگاه تهران بر اثر بی تفاوتی مسئولان زندان، در جریان اعتصاب غذا جان باخت و ...!
آقای سلیمانی! آیا امکانش نبود که تن رنجور و شکنجه شده ی اکبر محمدی را روی یکی از تخت های بیمارستان 48 تخت خوابی ای که به خبرنگاران خارجی نشان دادید، می خوابانید تا جان ندهد؟ رعایت حقوق شهروندی اش پیش کش تان!
در دفتر دادگستری استان تهران، فردی با اشاره به شکنجه داشنجویان در بازداشتگاه 209، از یکی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر پرسیده بود "اگر واقعا این حرف ها صحت دارد، چرا یک بار شما را به بیمارستان انتقال ندادند؟" و آن دانشجو گفته بود "ما برای انتقال به بهداری بند ۲۰۹ که فاصله چند قدمی با سلولمان داشت، باید چند روز اصرار و التماس می کردیم. آن وقت شما انتظار داشتید ما را به بیمارستان منتقل کنند؟!"