خطاب به کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد و نهادهای مدافع حقوق بشر و آزادیخواهان جهان
فرزندمان اکبر محمدی از صبح روز یکشنبه اول مرداد ماه در اعتراض به وضعیت خود و دیگر زندانیان سیاسی دست به اعتصاب غذای نامحدود زد و در روزهای پایانی در اعتراض به توهین ها، بی توجهی و شکنجه، اعتصاب غذای خود را بصورت خشک یعنی بدون نوشیدن آب ادامه داد. او در نهایت پس از 7 سال مقاومت در زندان در برابر ظلم و جور و بی عدالتی، شامگاه یکشنبه 8 مرداد ماه از اسارت استبدادگرایان رها شد.
شقاوت و بی رحمی تا حدی بوده که در پی به وخامت کشیده شدن وضع جسمی اکبر در پنجمین روز اعتصاب غذا، او به بهداری زندان منتقل شد اما مسئولان بی کفایت بهداری و زندان به جای رسیدگی و درمان فرزندمان، دهان او را با باند و چسب بستند و دست و پایش را به تخت زنجیر کردند تا صدای او به گوش نمایندگان مجلس که برای بازدید به زندان آمده بودند نرسد. در واقع در بهداری زندان به فرزندمان به جای رساندن دارو و سرم، سیلی و زنجیر هدیه کردند.
پس از انتقال اکبر به بند عمومی، او به هم بندی هایش گفته بود موحدی رییس بهداری زندان، مسئولان زندان از جمله عباسی رییس حفاظت اطلاعات و پاسدار حاج ناصر افسر جانشین شیفت شب را در جریان وضعیت وخیم جسمی اش قرار داده بود و از آنها خواسته بود به درخواست های اکبر پاسخ مثبت دهند در غیر این صورت او با اصرار ورزیدن در اعتصاب غذای خشک خود، از بین خواهد رفت، اما مقامات بی کفایت و نالایق زندان هشدار پزشک بهداری را نادیده گرفتند.
اکبر همچنین به هم بندی های خود گفته بود فردی به نام مومنی معاون اجرایی زندان و حاج ناصر افسر جانشین شیفت شب، در بهداری زندان به او گفته بودند که اگر اینجا مثل سگ جان بدهی توجهی به تو نخواهد شد!
همچنین پزشک زندان مدعی شده که اکبر شب پیش از مرگ، سکتهء خفیفی را از سر گذرانده بود. حال این سوال مطرح می شود که فردی که در چنین وضع وخیم جسمی بسر می برده چرا به جای بستری در بخش مراقبت های ویژه (ccu) در بیمارستان، به بند عمومی منتقل می شود؟!
و نیز ما می خواهیم بدانیم که اگر موارد مشکوکی در مرگ فرزندمان دخیل نبوده است چه دلیل داشت که جسد پاره پاره شدهء او بدون وقفه به خاک سپرده شود، آنهم در محلی که مورد توافق خانواده اش نبوده است؟
ما شکایت داریم، از بی توجهی مسئولان نالایق زندان، از عباسی مسئول حفاظت اطلاعات زندان اوین، از مومنی معاون اجرایی زندان اوین و از حاج ناصر افسر جانشین شیفت شب آن زندان که به فرزندمان گفته بودند برو مثل سگ بمیر!
ما شکایت داریم از نمایندگان مجلسی که برای بازدید به زندان اوین آمده بودند، اما با وجود با خبر شدن از وضعیت جسمی وخیم فرزندمان از سوی هم بندی هایش، پیگیر ماجرا نشدند. اگر آنها مدعی هستند مسئولان زندان مانع دیدارشان با اکبر شده اند پس چرا وضعیت وخیم اکبر را در مجلس مطرح نکردند. آیا جز آن است که آنها نماینده واقعی مردم نیستند؟
ما شکایت داریم، از فردی به نام شیرنگی پزشک شیفت بهداری زندان اوین که اکبر را در حالت اغماء به تمسخر گرفت و او را با مشت مضروب کرد.
ما شکایت داریم از بزرگ نیا مسئول بند 350 اوین، چرا که پذیرفت اکبر با وجود وضع وخیم جسمی اش به بند منتقل شود.
و فراتر از همهء این ها، ما می خواهیم بدانیم به چه دلیل اکبر که با تایید سازمان پزشکی قانون کشور در مرخصی استعلاجی نامحدود بسر می برد، بیکباره بازداشت و دوباره به زندان بازگردانده شد؟ این سوال را باید از دادستان تهران آقای مرتضوی و معاون او سالارکیا پرسید! شکایت از این دو مقام قضایی حق مسلم ماست.
و حال پس از هفت سال رفت و آمد در مسیر آمل به تهران برای پیگیری پرونده فرزندانم منوچهر و اکبر - که متهمان ردیف اول و دوم پرونده جنبش دانشجویی کوی دانشگاه تهران در 18 تیرماه 1378 هستند – و پس از ارسال صد ها نامه به مسئولان سیاسی و قضایی کشور، در نهایت پاسخ آنها (هدیه شان) کشتن فرزند آزادبخواه مان اکبر در زندان اوین بوده است. و نیز دیگر فرزندم منوچهر که برای شرکت در مراسم برادرش اکبر موقتا از زندان خارج شده، از سوی ماموران نظام مورد تهدید قرار گرفته، که این مسئله نگرانی ما را افزون کرده است.
لذا ما خانواده داغدار این دانشجوی مبارز از کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد و نهادهای مدافع حقوق بشر و تمامی آزادیخواهان جهان خواستار پیگیری فاجعهء قتل اکبر محمدی در زندان اوین هستیم.
پدر و مادر اکبر محمدی
فرزندمان اکبر محمدی از صبح روز یکشنبه اول مرداد ماه در اعتراض به وضعیت خود و دیگر زندانیان سیاسی دست به اعتصاب غذای نامحدود زد و در روزهای پایانی در اعتراض به توهین ها، بی توجهی و شکنجه، اعتصاب غذای خود را بصورت خشک یعنی بدون نوشیدن آب ادامه داد. او در نهایت پس از 7 سال مقاومت در زندان در برابر ظلم و جور و بی عدالتی، شامگاه یکشنبه 8 مرداد ماه از اسارت استبدادگرایان رها شد.
شقاوت و بی رحمی تا حدی بوده که در پی به وخامت کشیده شدن وضع جسمی اکبر در پنجمین روز اعتصاب غذا، او به بهداری زندان منتقل شد اما مسئولان بی کفایت بهداری و زندان به جای رسیدگی و درمان فرزندمان، دهان او را با باند و چسب بستند و دست و پایش را به تخت زنجیر کردند تا صدای او به گوش نمایندگان مجلس که برای بازدید به زندان آمده بودند نرسد. در واقع در بهداری زندان به فرزندمان به جای رساندن دارو و سرم، سیلی و زنجیر هدیه کردند.
پس از انتقال اکبر به بند عمومی، او به هم بندی هایش گفته بود موحدی رییس بهداری زندان، مسئولان زندان از جمله عباسی رییس حفاظت اطلاعات و پاسدار حاج ناصر افسر جانشین شیفت شب را در جریان وضعیت وخیم جسمی اش قرار داده بود و از آنها خواسته بود به درخواست های اکبر پاسخ مثبت دهند در غیر این صورت او با اصرار ورزیدن در اعتصاب غذای خشک خود، از بین خواهد رفت، اما مقامات بی کفایت و نالایق زندان هشدار پزشک بهداری را نادیده گرفتند.
اکبر همچنین به هم بندی های خود گفته بود فردی به نام مومنی معاون اجرایی زندان و حاج ناصر افسر جانشین شیفت شب، در بهداری زندان به او گفته بودند که اگر اینجا مثل سگ جان بدهی توجهی به تو نخواهد شد!
همچنین پزشک زندان مدعی شده که اکبر شب پیش از مرگ، سکتهء خفیفی را از سر گذرانده بود. حال این سوال مطرح می شود که فردی که در چنین وضع وخیم جسمی بسر می برده چرا به جای بستری در بخش مراقبت های ویژه (ccu) در بیمارستان، به بند عمومی منتقل می شود؟!
و نیز ما می خواهیم بدانیم که اگر موارد مشکوکی در مرگ فرزندمان دخیل نبوده است چه دلیل داشت که جسد پاره پاره شدهء او بدون وقفه به خاک سپرده شود، آنهم در محلی که مورد توافق خانواده اش نبوده است؟
ما شکایت داریم، از بی توجهی مسئولان نالایق زندان، از عباسی مسئول حفاظت اطلاعات زندان اوین، از مومنی معاون اجرایی زندان اوین و از حاج ناصر افسر جانشین شیفت شب آن زندان که به فرزندمان گفته بودند برو مثل سگ بمیر!
ما شکایت داریم از نمایندگان مجلسی که برای بازدید به زندان اوین آمده بودند، اما با وجود با خبر شدن از وضعیت جسمی وخیم فرزندمان از سوی هم بندی هایش، پیگیر ماجرا نشدند. اگر آنها مدعی هستند مسئولان زندان مانع دیدارشان با اکبر شده اند پس چرا وضعیت وخیم اکبر را در مجلس مطرح نکردند. آیا جز آن است که آنها نماینده واقعی مردم نیستند؟
ما شکایت داریم، از فردی به نام شیرنگی پزشک شیفت بهداری زندان اوین که اکبر را در حالت اغماء به تمسخر گرفت و او را با مشت مضروب کرد.
ما شکایت داریم از بزرگ نیا مسئول بند 350 اوین، چرا که پذیرفت اکبر با وجود وضع وخیم جسمی اش به بند منتقل شود.
و فراتر از همهء این ها، ما می خواهیم بدانیم به چه دلیل اکبر که با تایید سازمان پزشکی قانون کشور در مرخصی استعلاجی نامحدود بسر می برد، بیکباره بازداشت و دوباره به زندان بازگردانده شد؟ این سوال را باید از دادستان تهران آقای مرتضوی و معاون او سالارکیا پرسید! شکایت از این دو مقام قضایی حق مسلم ماست.
و حال پس از هفت سال رفت و آمد در مسیر آمل به تهران برای پیگیری پرونده فرزندانم منوچهر و اکبر - که متهمان ردیف اول و دوم پرونده جنبش دانشجویی کوی دانشگاه تهران در 18 تیرماه 1378 هستند – و پس از ارسال صد ها نامه به مسئولان سیاسی و قضایی کشور، در نهایت پاسخ آنها (هدیه شان) کشتن فرزند آزادبخواه مان اکبر در زندان اوین بوده است. و نیز دیگر فرزندم منوچهر که برای شرکت در مراسم برادرش اکبر موقتا از زندان خارج شده، از سوی ماموران نظام مورد تهدید قرار گرفته، که این مسئله نگرانی ما را افزون کرده است.
لذا ما خانواده داغدار این دانشجوی مبارز از کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد و نهادهای مدافع حقوق بشر و تمامی آزادیخواهان جهان خواستار پیگیری فاجعهء قتل اکبر محمدی در زندان اوین هستیم.
پدر و مادر اکبر محمدی